#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_35

« می خنده و می گه
یه گوشه مالِ من؟
فریبرز : مال شما.
« دوباره هر دو می خندن »
پدر فریبرز : گوشه چیه دیگه؟!
فریبرز : هیچی! یه گوشه ي کارو می گیم!

خونه فریبا اینا، داخل سالن
فریبا و شایان و خان دایی نشستن . فریبرز در حالی که آروم آؤوم داره براي خودش »
« شعر می خونه، از راهرو می آد تو سالن و می آد طرف اونهاي دیگه
دوباره می سازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم اگر چه با استخوان خویش
شایان : چی شد؟!
فریبرز آروم می ره سر جاش می شینه و دو تا سیگار از تو پاکت در می آره و روشن »
« می کنه و یکی ش رو می ده دست شایان می گه
اصلا فکر نمی کردم بابام انقدر آدم خودداري باشه!
« فریبا با ذوق و شوق می گه »
چی گفت داداش؟!

romangram.com | @romangram_com