#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_32

پدرش لحظه آخر بر می گرده و بهش می گه : »
خفه شو الاغ!
همون جا
زن پدر میز رو درست کرده و هر چی از روش ریخته بود زمین، جمع می کرده . گلدونم »
مثلا می ذاره رو میز و همه جی شکل اولش رو پیدا می کنه . فریبرزم آروم رو مبل نشسته
« و وقتی کار جمع و جور تموم می شه، فریبرز از جاش بلند می شه و می گه
باجازتون من برم.
زن پدر: ببخشین که بد شد!
فریبرز : براي شما خوب باشه، بدي ش مال ما! با اجازه.
زن پدر :یه دقیقه بشین کارت دارم.
فریبرز : نه دیگه.
زن پدر : خواهش می کنم!
« فریبرز یه نگاه بهش می کنه »
همون جا
« فریبز نشسته و زن پدر چایی براش آورده. بعد بهش سیگار تعارف می کنه »
فریبرز : نمی کشم.
زن پدر : بابات می دونه که می کشی.
فریبرز : جلوي بابا م نمی کشم!

romangram.com | @romangram_com