#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_27
بگیریم!
منزل دیگر پدر فریبرز
« پدر فریبرز و فریبرز و زن پدر ، تو سالن نشستن
زن پدر : چه عجب فریبرز خان! راه گم کردین!
فریبرز : عجب جمال شماس. راه رو که خیلی وقته گم کردیم!
پدر فریبرز : حرف زدي؟!
فریبرز : خب ایشون یه چیزي گفتن، منم جواب دادم دیگه!
پدر فریبرز : دارم فریبا رو می گم!
فریبرز : آهان! بعله حرف زدم.
پدر فریبرز : راضی شد؟
فریبرز : بعله که راضی شد!
پدر فریبرز : خب الحمد الله.
فریبرز : یعنی با بدبختی راضی ش کردیم!
پدر فریبرز : خب، خدا رو شکر.
فریبرز : یعنی اولش می گفت اصلا اسمشو نیار! بعد کم کم راضی شد.
پدر فریبرز : خب الحمد الله.
فریبرز : خیلی سورواستاده بود اولش آ! ولی بعد راضی شد.
romangram.com | @romangram_com