#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_24

« فریبرز زود به فریبا می گه »
ببین خان دایی چه نصایح مفیدي بهت کرد!
« همه می زنن زیر خنده و فریبا می گه »
در مورد جو جو صحبت کرد؟
« همه می خندن و فریبا جدي می شه و می گه »
داداش این بود شعارایی که می دادي؟ مگه تو خوشبختی منو نمی خواي؟ مگه تو من
دوست نداري؟ مگه سعادت منو نمی خواي؟ دلت می خواد که من شیش ماه بعد از شوهر
کردنم با یه بچه طلاق بگریم؟!
فریبرز : دل مم بخواد نمی شه ! نامزدي و عقد و عروسی و بچه دار شدن و طلاق گرفتن
هیچ جوري تو شیش ماه نمی شه!
فریبا : دادش
فریبرز : مرض! حرف همونه که بابا گفت !
« فریبا یه لحظه مکث می کنه و بعد می گه »
باشه داداش . هر جوري که شناها بخو این. اما بعنوان یه برادر بزرگتر ازت بیشتر از اینا
انتظار داشتم ! من شوهر می کنم اما همیشه حسرت رو دارم که می تونستم با مردي که
دوستش دارم زندگی بهتري رو داشته باشم ! اگه افکار تحصیلکرده هامون اینطوریه، واي
به بیسوادامون ! مادر داشتم ! اگه الان مامان زنده بود، ازم حمایت می کرد و نمی ذاشت منو
اینطوري بزور شوهر بدین!

romangram.com | @romangram_com