#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_19

« می گرده طرف فریبا و می گه
دستت رو بنداز پایین مرده شور اون جشماتو نشوره!براي منم آره؟!
« فریبا دستاشو از جلو صورتش ور می داره و معلوم می شه که گریه نکرده! بعد می گه »
داداش!!
فریبرز : داداش و خناق! این تیآرتا چیه در می آري؟
« فریبا می خنده و میره بغل فریبرز رو مبل می شینه و می گه »
داداش ترو خدا یه کاري بکن! بابا خیلی پیله کرده!
« فریبرز به کبري خانم می گه »
مبري خانم جون یه چند تا چایی بیار گلومون تازه شه!
« بعد به خان دایی می گه »
شمام که چایی می خوري؟
خان دایی : آآآآآآ...
فریبرز : واسه خان دایی با آبلیمو بیار!
« فریبا بغل گوش فریبرز داد می زنه »
داداش!!
« فریبرز از جاش می پره و می گه »
اِ مرض ترسیدم!
فریبا : جون من یه کاري بکن فعلا بابا ول کنه.

romangram.com | @romangram_com