#خانم_کوچیک_پارت_38

فرهود: تو میای پشتیبانی.

_بادیگار که نیستم بیام پشتیبانی.

فرهود: همین که گفتم.

_ببین خیلی داری زور میگیا.

فرهود در حالی که میگفت هر جور دوست داری فکر کن کنارِ خیابون نگه داشت.

_چی شد چرا وایسادی؟

فرهود: ساعت چنده؟

_شیش و نیم.

فرهود: خب بیا پایین که قرارِ با مترو بریم.

با تعجب زل زدم بهش: تو دیوونه ای؟ ماشین داری بعد میخوای با مترو بری؟

فرهود: تا حالا چیزی از استتار شنیدی؟

_تو هم تا حالا چیزی از محافظه کار شنیدی؟

در حالی که از ماشین پیاده میشدیم گفت: این محافظه کار بودن نیست، احتیاط کردنِ.

_آهان الان این دو تا خیلی تفاوت داشت؟

درِ ماشین و قفل کرد و به سمتِ مترو راه افتاد: بیا دیگه حرفم نزن.

ای خدا الی ببین گیرِ کی افتادی؟ سرِ هر کی هر چی آوردی این داره دو برابر تلافی میکنه به خدا.


romangram.com | @romangram_com