#خانم_کوچیک_پارت_29

نیست این و بذاری تو کیفت؟

-هان؟ آهان… الان… الان.

بدبخت الان میگه ندید بدیدی درسته هستی آخه مگه هر خری باید بفهمه؟ الیِ بیچاره خوبه یه نوکیا داغون انداخته تو دستت اگه گرون بود می

خواستی چی کار کنی؟

حتما همین جا می پریدی… ای الی دهنتو ببند الی اونو بکن تو کیفتو فقط خفه شو آدم نیستی که ندید بدید بدبخت! زیپِ کیفمو باز کردم و

گوشی و انداختم توش.

بازم یه نگاه دیگه به فرهود کردم و گفتم: تو عقلتو دادی اجاره؟

فرهود: منظور؟

-آخه مرتیکه تو حتی اسمِ منم نمیدونی بعد گوشی میدی دستِ من؟ آخه آدم به عقلت شک میکنه دیگه…

فرهود: خب این دفعه رو راست گفتی بگو!

-چیو بگم؟

فرهود یه نگاه بهم کرد که یعنی من الان دارم به عقلت شک میکنم: اسمتو.

-آهان… آهان اسمم الیِ…

فرهود: الی؟ الی چی؟ الهام؟ الهه؟ المیرا؟ الناز؟ الـ…

-وایسا بابا الان تمامِ الی هارو جمع میکنه برا من. اسمم الیکاس!

فرهود یه پوزخند زد که نزدیک بود برم صورتشو براش عوض کنم: نه بابا بهت نمیاد… اسمت برعکسِ خودت خیلی با کلاسِ…


romangram.com | @romangram_com