#خانم_کوچیک_پارت_28
_یعنی که چی می دزدی؟
فرهود: گاهی به گاو صندوقا دست برد میزنیم همین.
_می زنین؟ یعنی یه باندین؟
فرهود: یه چیزی تو این مایه ها. راستی کلِ خانواده ات دزدن؟
_نه فقط بنده تو کارِ شریفِ دزدی ام.
فرهود: می شه دلیلشو بدونم؟
_البته چرا که نه؟ چون فقط من بچه سرِ راهیم و فقط منم که خرجم اضافه است.
فرهود: تو مطمئنی؟
_چیو؟… داری مشکوک می زنیا حرفتو درست بگو خب.
فرهود: من کلا حرفام بی منظورِ به دل نگیر می گم من اگه بخوام باهات در ارتباط باشم باید چی کار کنم؟
_اوهوکی آقارو باش شما تا همین نیم ساعت پیش می خواستی من و تحویلِ پلیس بدی الان به من میگی با من در ارتباط باشی؟
فرهود: حتما دلیل دارم که می گم دیگه… نترس دیگه قصد ندارم تحویلت بدم مخصوصا حالا که فهمیدی چی کارم!
ای تو روحت الی با این کار کردنت: خب اما بازم نمیشه چون من تلفن ندارم درِ داشبورد و باز کرد و یه گوشی یازده دو صفر از توش
در آورد چطور ندیده بودم خدا میدونه احتمالا اون اسلحه صاف رفته بود تو چشمم بقیه رو ندیدم.
با تعجب به گوشی که گذاشته بود تو دستم خیره شدم، خاک تو سرت فرهود یعنی تو انقدر خری که به من اعتماد می کنی؟
خاک تو سرت پسر خوبه دیروز کیفت و زدما آخه آدم انقدر خر؟ همین جور خیره به دستم نگاه می کردم که صدای فرهود در اومد: قرار
romangram.com | @romangram_com