#خانم_کوچیک_پارت_26

فرهود: هوم؟ چیز ِ…

_دِ جون بکن مرد.. میخواد یه حرف بزنه.

فرهود:راستش… راستش فکرشم نمی کردم انقدر زود بفهمی من کیم!

_اون که حدسش سخت نبود… فقط حاجی در چه حد ِ؟ خلافت؟

فرهود: زیاد نیست..

_یارو خر گیر آوردی؟ این ماشین و تشکیلات عمرا واسه خورده دزدی باشه اگه هم اینا ارثِ و تو همین جوری دزدی می کنی پس دیوونه

ای!

کلافه یه دستشو کرد تو موهاش: آره همون که تو می گی یه دزدِ حرفه ایم حالا خوب شد؟

یه نفس راحت کشیدم.. الی خانوم انگار این دفعه رو جستی اما یه بار دیگه از این غلطا و محبتای اضافه کنی با پشت دست می کوبم تو

دهنت که نفهمی از کجا خوردی! بدبخت محبتتم به آدمیزاد نرفته که.. حتما باید خودتو گیر بندازی احمق اصلا هر چی بهت بگم کم گفتم

والا با این کارات.

تازه متوجه شدم هنوز داره مسیر و ادامه میده: حاجی می شه بپرسم الان دیگه داری کجا میری؟

فرهود: خونم کار دارم.

غلط کردی که کار داری خاک تو سرت الی با این کارات: واسه چی داریم می ریم خونه شما؟

فرهود: لطفا خودتو دعوت کن شما؟ من کی گفتم میریم گفتم میرم شما میمونی دمِ در من میرم تو.

اوهوکی این یارو چه قدر پروئه؟! بزنم با جفت پا تو صورتش که دیگه هوس نکنه من و مسخره کنه. اما فعلا ریشم دستش گرو بود


romangram.com | @romangram_com