#خانم_کوچیک_پارت_20
_الو سلام…
کمی سکته تو حرفم افتاد. ادامه دادم: آقای فرهود نیکنام؟
یه کم مکث کرد و بعد گفت: بفرمایید خودم هستم.
یه کم این پا اون پا کردم چی میگفتم؟ من کیفتو دزدیدم؟ من کیفتو.. آها آره بالاخره یافتم اونچه که باید میگفتم.
_راستش من یه کیف پیدا کردم که شماره تلفن و یه کارت ملی توش بود به نام اقای فرهود نیکنام!
دوباره مکث… ای بمیره این! مگه میخواد چی کار کنه واسه هر جملش که انقدر صبر میکنه؟
اینجور که بوش میاد به روح هم اعتقاد نداره! بگو دیگه دِ جون بکن…
بالاخره صداش در اومد: شما کجایین که بیام ازتون بگیرم؟
زکی فکر کردی پشتِ گوشام مخملیه آدرس میدم نه آقاجون من از تو زرنگ ترم: شما کجایین من براتون میارم.
بازم مکث ای سربِ داغ بریزم تو گلوت که اینجوری دخترِ مردم رو معطل نکنی: باشه اما کی برام میارین.
_من الان وقتم آزاده.
اوهو الی تو کی گرفتاری ما اون موقع خدمت برسیم؟!
باشه شما میتونی تا نیم ساعت دیگه میدون خراسون باشی؟
ای ولله حاجی به جان خودم کارمو راحت کردی من عذا گرفته بودم که چه جوری بیام اون منطقه های خوش آب و هوا آخه کلاسش به
من نمیخوره والله میترسیدم سردیم کنه.
_آره آره میتونم فقط کجاش بیام؟
romangram.com | @romangram_com