#خانه_وحشت_پارت_45
برگشت سمتم
رامین ـ نمیدونی چمه؟اگه کسی میومدو...لعنت برشیطون دختر تو چراانقدر حرصم میدی آخه؟
باخنده گفتم
ـ آخه خشگل میشی حرص میخوری.
قرمز شد درحد المپیک.دیگه اشهدمو داشتم میخوندم که فرشته ی نجات سررسید وگرنه کتلت بودم الان.پناهی یا همون عماد اومدسمتمون
عمادـ به به کفترارو نگاه،خوش میگذره؟مزاحم که نشدم؟
ای زهرمار چیه ما آخه شبیه کبوتره عقل کل نمیومدی که الان دراکولا خونمو میخورد.
ـ نه بابا مزاحم چیه؟اختیاردارین.
ازفشاری که به دستم آورد فهمیدم باید خفه شم.کوفت بگیرتت کبود شد دستم دیوونه زنجیری.
عمادـ خب رامین چراانقدر سرخ شدی؟
خندیدو کنارگوش رامین یچیزی گفت که بیشتر قرمز شد.عماد نکاهش کردو دوباره خندید.
عمادـ پس من برم مزاحم نشم.
romangram.com | @romangram_com