#خانه_وحشت_پارت_44

ـ تونمیتونی منو ببینی به زودی می بینی.من همیشه کنارتم.

ازشنیدن صدای خشدارش چندشم شد.یه ضربه به صورتم خوردو جیغ زدم.بعد چنددقیقه رامین هراسون اومد سمتم

رامین ـ چیشده؟

ـ صدای کی بود؟

رامین ـ منظورت چیه؟!!

بعدازچندثانیه دوباره همونطوربرزخی شد.خدایا اون منو نکشه این حتما میکشه.

رامین ـ چراتنهااومدی این طرف ها؟کی اینجا بود؟

ازش ترسیدم

ـ ب..بخدا کسی نبود.فقط یه صداشنیدم ه..ه..همین.

اومد طرفمو بازومو کشید که بی اختیار بلند شدم.

رامین ـ یکبار دیگه تنها بیای اینجا ها کاری میکنم...

دندوناشو به هم سایید و دستمو کشید.چراتهدید کرد مگه اینجا مشکلش چیه؟دنبالش کشیده میشدم که دیدم یه پسری به درخت تکیه داده و شیشه نوشیدنی غیر مجاز دستشه.خاک تو سر نفهمت ترانه که بااینهمه حساسیتت نمیفهمی جنگلم گرگ آدم نماداره.عقب افتاده ی بیمغز(باخودم بودما،به شمانگفتم)دستم درد گرفت

ـ اه دستمو ول کن خودم میام.چته تو؟

romangram.com | @romangram_com