#خانه_وحشت_پارت_26


حسام ـ غیرازشماسه تا کسی تو خونه هست؟

ـ نه چطور؟!

بدون حرف بلند شدو به سمت آشپزخونه رفت که قبل ازواردشدنش صدای شکسته شدن ظرف اومد.فوراً هرسه نفرمون پشت سرش وارد آشپزخونه شدیم.باتعجب به ظرفی که رویاتوش پیاز برای ناهار گزاشته بود نگاه کردیم.تکه ای پیازگاززده گوشه ای افتاده بودو ظرفش خوردشده بود.

حسام ـ اینجاامن نیست.

رویا اخم کرد

رویا ـ به چه دلیل؟

حسام کلافه و عصبی به ظرف اشاره کرد

رویاـ اگه منظورتون اینه که دزداومده بایدبگم فقط پیازخورده ورفته،چیزی ازاینجاکم نشده همه چیزمرتبه

حسام ـ پس وسایل شیدا که گم شده بودچی؟

رویا تو فکررفت.یادصداهاافتادم.به دستای محکمش نگاه کردم

ـ میشه یه کمکی بهمون بکنی؟

حسام ـ آره حتما.


romangram.com | @romangram_com