#خانه_وحشت_پارت_22
حسام ـ الو
ـ چرااینکاروبامن میکنی؟
حسام هنوز صدامو نشناخته بود
حسام ـ اشتباه گرفتین خانوم.
باعصبانیت گفتم
ـ حسام تمومش کن چراانقدراذیتم میکنی آخه؟
بعدازچندثانیه سکوت گفت
حسام ـ شیداتویی؟چیزی شده؟چراصدات گرفته؟
حرف نزن بی همه چیز،چراانقدرآزارم میدی؟مگه من چیکارت کردم ها؟
حسام باتعجب گفت
ـ شیدا چی داری میگی؟من چیکار کردم؟ازینکه دوستم مراقبته ناراحتی؟خب میگفتی تابهش بگم دیگه نیاد.
ـ حسام چی داری میگی؟میگم چراانقدرمنو میترسونی؟
romangram.com | @romangram_com