#خانه_وحشت_پارت_13
شیدا
هردوسوارماشین شدن وبه طرف من برگشتن.
ـ چرااینطوری نگام میکنین؟خسته بودم اومدم توی ماشین.
ترانه ـ اون یارو چیکارت داشت؟؟
ـ کی؟!!
ترانه ـ کوچه علی چپ کسی نیست بپر بیرون.
ـ باشه باباگفت ازم خوشش اومده.
هردو به هم نگاه کردن بعد به من خیره شدن
رویا وترانه ـ چــــــــــــی؟؟؟!!!
ـ گفت دوسم داره
رایا آهی کشید وگفت
ـ تو چی گفتی؟قبول که نکردی؟
ـ نه فقط شمارشوبهم داد و..
romangram.com | @romangram_com