#خان_پارت_13
-با... کی؟
-با اون حرومزاده که جسد تیکه تیکه شدهش رو انداختم گرگهای کوهستان نوش
جان کنن. نخواستم گوشت یک حروم لقمه رو بدم سگام بخورن. میترسیدم از
اینکه فردا پسفردا همین سگا هم بهم خیانت کنن!
لب زدم:
-نه.
داد زد:
-بلند جواب من رو بده.
صدام یکم بالا رفت:
-نه.
پوزخند عصبی زد:
-چرا؟ چرا باهاش نبودی هان؟
از حرف زدن در این مورد شرمم میشد؛ چی میخواست بشنوه؟
همونطور که با پیلهی دامنم بازی میکردم، جواب دادم:
-هنوز عروسی نگرفته بودیم، عقد بودیم.
-پس توی خونهی اون بیشرف چه غلطی میکردی تو؟
دستم رو جلوی دهنم گرفتم تا صدای هقهقم بیشتر از این عصبیش نکنه:
-هر روز عصری میاومدم براش ناهار شام درست میکردم تا وقتی از سر کار
میآد و خستهست درگیر غذا درست کردن نشه. بعدم برمیگشتم دهمون!
سمتم اومد؛ وحشتزده سرم رو بابا دادم و بهش زل زدم؛ بالای سرم ایستاد. جفت
دستهاش رو به کمرش زد و پرسید:
-مگه تو مال کدوم دهای؟
romangram.com | @romangram_com