#کسی_پشت_سرم_آب_نریخت_پارت_58
به طرفم برگشت و گفت :" فكر نكنم به كسي ربطي داشته باشد كه كجا ميرويم ! راضي كردن
مادرت هم با من ."
خجل و غمگين از اتاق بيرون آمدم . فكر مي كردم نبايد سرم را بالا بگيرم چرا كه با رخت عزا مي
خواستم در پارتي شركت كنم... نميدانم چه به مادر گفت كه او مخالفتي نشان نداد .
"
اول مي برمت باغ تا لباست را عوض كني و دستي به سر و رويت بكشي. بعد از يكي دو ساعت
استراحت ميرويم تا به دوستم بد قولي نكرده باشم ."
romangram.com | @romangram_com