#کسی_پشت_سرم_آب_نریخت_پارت_36
" با مادرت صحبت كردم بعد از ظهر مي آيم دنبالت بعد تصميم ميگيريم كجا برويم."
قلبم انگار مي خوايت از سينه بزند بيرون. آب دهانم را قورت دادم و به زحمت گفتم :"باشد
منتظرت ميمانم."
"خداحافظ عزيزم."
"خدا...حافظ.!"
صداي بوق مي آمد ولي من گوشي دستم بود. فكر ميكردم در عالم خواب اين تلفن به من شده است .
"ماني باهات قرار گذاشت؟"
به روي مادر نگاهي انداختم."متشكرم مادر."
romangram.com | @romangram_com