#کسی_پشت_سرم_آب_نریخت_پارت_35
از آن طرف صداي گيرا و گوشنواز او را شنيدم."سلام حالت چطور است؟"
قلبم تند ميكوبيد و عرق روي پيشاني ام نشست
"نمي دانستم بستري بودي والا بهت زنگ مي زدم."
با طعنه گفتم:"دوستان خوب هيچ وقت از حال هم بي خبر نمي مانند ."
" تو درست مي گويي مي خواهم ببينمت ."
داغ شدم و پرسيدم :"كجا؟"
romangram.com | @romangram_com