#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_79
- خدا روشکر که خودم رسوندمت، وگرنه با این داداش غیرتی تا بیای ثابت کنی ، تیکه بزرگت گوشت بود.
عادل با چهره ای سرخ از خجالت دستی به پشت گردنش کشید و گفت:
- آقا ممنون ... قربون مرامت. زحمت کشیدی... چطور باید جبران کنم؟
آقا نعیم گفت:
- هوای آبجیت رو داشته باش ... یا علی.
ناز در جایش تکان خورد و گفت:
- یه لحظه صبر کنید.
نمی توانست بگذارد او بدون گرفتن هزینه ی بیمارستان برود. اقا نعیم که در جایش ایستاد، رو به عادل کرد و با وجود این که شدیدا از او دلگیر و ناراحت شده بود گفت:
- ایشون هزینه ی بیمارستان رو پرداخت کردند. میشه اجازه ندید همین جوری برن!
و راه خانه ی عفیفه خانم در پیش گرفت. بالاخره عادل آقا نعیم را راضی کرد، تا کرایه ماشین و هزینه بیمارستان را بگیرد. اما تمام مدت چهره ی دلخور ناز از مقابل چشمانش کنار نرفته بود و به این فکر می کرد که چه طور باید عذر خواهی کند.
***
romangram.com | @romangram_com