#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_69

-اصلا امشب کنارتون می خوابم... شما هم برام تعریف کنید...

وقتی حالت چشم های ماهی را دید لبخند زد و گفت:

- خب دیدید که بعد از ظهر این همه خوابیدم...

-باشه مادر بریم... عادلم هنوز خسته بود... بچه م زود خوابید.





******

رختخوابش را آورد و کنار رختخواب ماهی پهن کرد. دندان هایش را هم مسواک کرده بود که اگر آن وسط مسط ها خوابش برد، دیگر ماهی بیدارش نکند. هر دو در رختخوابشان دراز کشیدند، قبل از این که ماهی شروع به حرف زدن کند ناز گفت:

- خاله؟

-جانم!

-اگه یه چیزی بگم ناراحت نمی شی؟

-نه جانم... چرا ناراحت بشم مادر؟!

نمی دانست چه طور حرفش را بزند تا به ماهی بر نخورد آخر عادل پسر خوانده اش بود و نمی خواست او را ناراحت کند.

romangram.com | @romangram_com