#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_63
-سلام به روی ماهت... حالا دیگه این شاخ شمشاد ما رو تو خونه راه ندادی؟
با شنیدن سخنان ماهی می دانست که او حق را به ناز داده است برای همین گفت:
- ماهی جون من که ایشونو نمیشناختم ... درست بود تو نبود شما راش بدم تو خونه؟
ماهی بلند زیر خنده زد و گفت:
- حرف حساب جواب نداره مادر... این آقا که می بینی پسرم عادله. آقا و ماه... مهندسه و تو عسلویه کار می کنه الانم بعد از چند وقت اومده به مادرش سر بزنه.
با گونه هایی رنگ گرفته و شرمنده رو به عادل گفت:
- سلام... شما که بهم حق می دید؟
عادل نگاه تند و تیزش را از او گرفت و گفت:
- حق ندم چی کار کنم.
و رو به ماهی کرد و گفت:
- خاله ... من خیلی گرسنمه . از صبح هم که یه لنگه پا پنج ساعت تو سرما وایستادم. خیلی خسته ام.
-ببخش مادر ، همش تقصیر منه، اگه خونه بودم این طوری نمی شد.
ناز شرمنده به صدا در آمد:
romangram.com | @romangram_com