#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_171

-آره ...بابا... یه کم یواش حرف بزن... می شنوه.

-خدایا این چه امتحانیه؟

***********

پلک هایش را که روی هم گذاشت تصویر زن جوان که به شدت درد می کشید و ضجه می زد در برابر چشمانش مجسم شد... دیگر مطمئن شد... همان بود... همان چشم ها و همان لب و دهان... خدایا نکند ... نکند دخترک ، فرزند آن زن بود؟ مشتش را بر پیشانیش کوبید و گفت:

- وای ... خدایا این چه امتحانیه... باورم نمی شه... یعنی ممکنه...

کمرش به شدت تیر کشید... وقتی عصبی می شد درد بیشتری در ناحیه ی کمر احساس می کرد... کلافه پوفی کرد و با خود فکر کرد خدایا حالا چی کار کنم؟ تصویری که بیست و یک سال تمام سعی کرده بود فراموش کند حالا در برابر دیدگانش جان گرفته بود....

آن شب بارانی را کاملا به خاطر داشت... شبی پر از نحسی و درد...

زن جیغ می کشید و داد می زد:

- تو رو خدا احمد آقا... منو برسون بیمارستان...وای مُردم خدا...

کف اتومبیل پر از خون شده بود... صدای جیغ های زن که همراه با درد بود هنوز گوشش هایش را آزار می داد... مگر نه این که نباید این کار را می کرد.. پای خودش هم گیر بود... اصلا بیچاره می شد... گند کار که بالا می آمد اول از همه او اخراج می شد... پس خرج زن و بچه اش چه می شد؟... در این روزگاری که نمی دانست با کدام بدبختی دست به گریبان باشد، این زن از جانش چه می خواست... جیغ های ممتدد زن کم کم رو به ضعف می رفت... دیگر یارای جیغ زدن هم نداشت... باران هم که دست بر دار نبود و سیل آسا می بارید...مسیر را با سرعت طی می کرد... باید او را به جایی می رساند.

کلافه نگاهش را از آینه به عقب انداخت تا بفهمد چرا صدای زن قطع شده است...صورت رنگ پریده و مهتابی و پلک های بسته اش لرزه ای بر اندامش نشاند... تند سرش را به عقب برگرداند، پیراهن غرق به خون او حالت تهوع ش را بیشتر کرد... زن از هوش رفته بود... نفهمید از درد بیهوش شده یا از شدت خونریزی؟

اتومبیل را نگه داشت و به سرعت پیاده شد... در عقب را باز کرد و نگاهش را به چهره ی رنگ پریده ی او دوخت... پیشانیش خیس عرق بود و تنش غرق به خون... با خود فکر کرد مگر یک نفر چه قدر در بدن خون دارد؟ دست جلو برد و مچ زن را گرفت... نبضش نمی زد یعنی مرده بود؟ وای که بدبخت شده بود... سرش را بیرون کشید و به اطراف نگاه کرد... باران با همان شدت می بارید... رو به آسمان کرد و زمزمه کرد:

- خدایا چی کار کنم؟ اگه مرده باشه پای من بدبخت گیره...

romangram.com | @romangram_com