#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_162


با حرص گفتم:

- به من چه...

نمیدونم چه فکری کرد که گفت:

- ببین اگه یه چیزی بگم به کسی حرفی نمی زنی؟

دوباره بالا پریدم و گفتم:

- نه به خدا... بمیرمم هیچی نمی گم...

-البته منم مثل بقیه فقط اینو شنیدم... نمی دونم راسته یا دروغ...

-تو رو خدا برام تعریف کن... بعدش بریم حموم...

-چند سال پیش چو افتاده بود توی ده، که سیاوش خان عاشق یه دختر شده به اسم آهو... می گفتن چشم داشته این هوا...

و انگشتانش را از هم باز کرد... اصلا اینی که اون نشون داد به نظر چشم آدمیزاد بود؟... خنده م گرفت اما گذاشتم ادامه بده ... باید می فهمیدم این سیاوش خان چی از جونم می خواد. محبوبه دوباره آب دهنش رو قورت داد و یه نگاه به در بسته انداخت و گفت:

- خانم جان قول دادی ها؟

- اَه... یه بار گفتم باشه... سرم بره قولم نمی ره...


romangram.com | @romangram_com