#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_144


نمی دانست عادل چه جوابی داد که صدای ماهی پر از نگرانی شد:

- ای بابا پس چرا یه دکتر نرفتی؟............... اصلا تو که هر دفعه می ری اون جا حالت انقدر بد میشه ... چرا موندی... تصفیه کن بیا... بمیرم مادر ...

پس از کمی صحبت ماهی تماس را قطع کرد.

گوشی را که سر جایش گذاشت ناز را با چشمانی پر از نگرانی خیره به خود دید...

– چی شده ماهی جون؟

- هیچی مادر دوباره حساسیتش عود کرده ...

-حساسیت؟

-نگران نشو ... گفت رفتم دکتر... بهتر می شم...

دیگر نایستاد تا ماهی ادامه دهد به سمت گوشی رفت و دوباره شماره ی عادل را گرفت. با شنیدن سرفه های پی در پی عادل حال بدی به او دست داد... احساس می کرد لرزی خفیف وجودش را فرا گرفته است... مطمئن بود فشارش پایین است... عادل به زور گفت:

- خاله؟

- عادل؟

- جانم...عمرم؟


romangram.com | @romangram_com