#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_142


به اتاق رفت و گوشی اش که نام عادل روی صفحه ی آن خاموش و روشن می شد را برداشت. دکمه ی اتصال را زد و گفت:

- سلام.

صدای گرفته و خش دار عادل در گوشش پیچید:

- سلام...

با نگرانی پرسید:

- صدات چرا گرفته؟

-از احوال پرسی های شما خانم ... من زنگ نزنم شما یه حالی از ما نمی پرسیا...شاید یه بلایی سرم اومده باشه؟

خدا نکنه ای زیر لب زمزمه کرد و گفت:

- اخه اون روز خیلی باهام بد حرف زدی؟

-عزیز دلم، بد می گم بگو داری بد می گی... شما نباید به کارفرمات می گفتی یه نامزد داری؟

-آخه چی بگم؟ ... هنوز که چیزی بین ما نیست ...

مکث عادل باعث شد زمزمه کند:


romangram.com | @romangram_com