#کاش_هنوز_عاشقم_بودی_پارت_129
و طوری که عادل از آن ور گوشی صدایش را بشنود ادامه داد:
- آهای آقا پسر من دختر به آدم آس و پاس نمی دما...
عادل که صدای او را شنید، خندید و گفت:
- خودم کردم که لعنت بر خودم باد... بابا اصلا غلط کردن رو برای همچین روزایی گذاشتن دیگه...
ناز با شیطنت و طنازی گفت:
- نه عزیزم ... خودت خواستی.. ماهی دیگه مادر منه... اصلا هر چی مامانم بگه!
صدای خنده ی هرسه که بلند شد خدا هم خندید... شاید روزهای سخت برای هر سه به پایان رسیده بود، شاید...
***
در رختخواب که دراز کشید رو به پهلو شد و گفت:
- خاله؟
-جانم عزیز دلم!
چه قدر مثل عادل جواب داده بود... پسر ماهی بود دیگر!
-خاله به نظرتون کار درستیه برم خونه ی بزرگ مهر؟
romangram.com | @romangram_com