#کنیزک_زشت_من_پارت_80


اره ... اومد .. میخواست که اونو ببخشه .... ولی رسا اونو بیرون کرد ... بعد از این ماجرا بود که رسا به طرز دیوونه کننده ای هر روز با یه دختر دوست میشد .... اسغفرالله روزای اول که با خودش از اون جور دخترا میاورد افسرده شده بود بزور بردمش دکتر مادربزرگش هم همون سالها بود که مرد بعد از چند وقت یه کمی حالش بهتر شد اما هنوز هم با دخترای مختلفی دوست میشد و الکی به همه قول ازدواج میداد یه مدت واقعا از رفتاراش میترسیدم تا اینکه همین 7 سال پیش با پیمان اشنا شد و از وقتی با اون بود حالش بهتر شده بود بیشتر میخندید بیخیال تر شده بود و کمتر با دخترا میپرید اما در عوض با اون دختره پری بود .... دختر نچسبی بود من که ازش خوشم نمیومد ولی رسا میگفت قصد داره باهاش ازدواج کنه هر چند مطمئنم احساسی بهش نداشت دختره خودشو اویزون کرد منم کاری بهش نداشتم تا اینکه ....... بالاخره سر و کله ی تو پیدا شد

لبخند موذیانه ای زد و گفت : الان هم که داره واسه تو خط و نشون میکشه .... نمیدونم قراره اخر داستان تو و رسا به کجا برسه ولی اینو میدونم که رسا بی دلیل با پری بهم نمیزنه ........ اما اینو بدون که زندگی با رسایی که از همه ی زنا بدش میاد و بی نهایت شکاکه واقعا سخته

زندگی ؟ .... نه .. نه اشتباه میکنید .... من ... من یعنی بین من و رسا اصلا چیزی نیست

لبخند موذیانه ای زد و گفت : تو مطمئنی که هیچی نیس ؟

اره

پس من بهت توصیه میکنم اتفاقات دیروز عصر توی اتاقتو دوباره یه مروری بکنی

اول منظورشو متوجه نشدم ولی وقتی یاد دیروز عصر و بوسه ی رسا افتادم از گرما حرارت گرفتم و بدون اینکه چیزی بگم بلند شدم .... وای خدا منو بکشه که همه باید این بی ناموسی ما رو ببینن ......

********

الو ؟

الو سلام لیلی ...خودتی ؟

بله ... شما ؟

بابا من پیمانم به همین زودی یادت رفت ؟

ا پیمان تویی؟ ببخشید صداتو نشناختم .... با رسا کار داری

نه بابا خواستم قرار بیرونو یاداوری کنم

اها .... پیمان اجازه میدی دوستم هم بیاد

من چیکاره ام .... بگو بیاد ... کی هست ؟

romangram.com | @romangram_com