#کنیزک_زشت_من_پارت_70
اما اون پسره ی کله شق گفت : نگفتی چرا داری جوش میزنی ؟ مگه صاابشی ...عشقم میکشه باهاش رفیق شم .... داف خوشگلیه ... تو رو سننه .... اصلا میخوام ....
یهو یه مشت خوابوند تو دهنش که پری جیغ بلندی کشید و گفت : رسا .... تو رو خدا ولش کن
ترسیده بودم نمیدونستم چیکار کنم پیمان و ناصر و مهران گرفته بودنش ولی حریفش نمیشدن که دیدم خودم باید یه کاری کنم به طرف پسره رفتم و کاغذو جلوی چشماش خرد خرد کردم و گفتم : اره صاحبمه ....... تو چی میگی عوضی ؟ برو گمشو تا زنگ نزدم 110 بیان جمعت کنن
لبخندی زد و لباشو جمع کرد و گفت : آی جووووووونم
خیلی بچه پررو بود رسا یهو وحشی شد که بیاد جلو ولی قبل از اون خودم یه سیلی تو صورتش زدم که برق از چشماش پرید ترسیدم بخواد یه کاری بکنه که مهران جلو اومد دستمو گرفت و منو پشت خودش قایم کرد و رو به اون پسره گفت : از اینجا برو شر درست نکن
تا اینکه بالاخره دست کشید و رفت بالاخره همه مون نشستیم که نازگل گفت : وای خدا ترسیده بودما .... دختر چطور جرات کردی وسط دعوا بپری بری بزنیش
حقش بود ..... ادم به این پررویی ندیده بودم
من برم یه ابی به صورتم بزنم قلبم داره میاد تو دهنم .... ناصر باهام میای ؟
اره عزیزم .... بریم
بعد از رفتن اونها پری گفت : رسا تو چه مرگته .... یعنی این دختره ی کلفت اینقدر برات ارزش داره که واسش غیرتی میشی ؟
رسا متعجب نگاش کرد و گفت : غ....غیرتی ؟ .... نه من ... من خب .... بالاخره یکی باید به اینجور ادما بفهمونه که نباید به هر خانواده ای که نشسته متلک بگن یا شماره بدن .... اینجور ادما لازم دارن
حالا من نمیدونم این دختر کلفت چی چی داره که به این شماره داد
دیگه واقعا عصبانی شده بودم که با طعنه گفتم : حتما این دختر کلفت بهتر از صورتی پوش مجلس ما بوده دیگه
اخه مانتو صورتی با ساپورت صورتی پوشیده بود پری میخواست یه چیزی بگه که مهران زودتر گفت : لیلی عزیزم بیا اینجا بین من و رسا بشین تو دید نباشی اونجا لبه نشستی جات هم راحت نیست
بی حرف از جا بلند شدم و بین رسا و مهران نشستم که پیمان گفت : عصبانی بشی بد عصبانی میشیا ... یادم باشه پا رو دمت نذارم وگرنه یه کشیده نوش جون میکنم که تا خونمون قیلی ویلی برم
خب دعوا داشت بالا میگرفت در ثانی منو که نمیتونست بزنه پس خودم رفتم حل و فصلش کنم دیگه
romangram.com | @romangram_com