#کنیزک_زشت_من_پارت_68


پری پشت چشمی نازک کرد و گفت : الکی رو چشای خوشگل داداش من عیب و ایراز نذار .. خب راست میگه نصف منم قدت نیس

پری جون حتما شنیدی ادمای دراز عقلشون کف پاشونه

تو هم شنیدی که میگن قد کوتاها نصفشون زیر زمینه از بس مارموزن

پیمان با حالت شوخی گفت : وااااااااااای من غلط کردم .... چیز خوردم اصلا چشمای من لوچه قدم دراز و کوتاست شما دو تا هم هیچ مرگتون نیس فقط منو دارین دق میدین

دختر کنار پری لبخندی زد و گفت : من نازگل هستم دختر خاله مهران از اشنایی باهات خیلی خوشحال شدم بچه ها خصوصا مهران تعریفتو زیاد کرده

ممنون عزیزم .... لطف داره

پسری که نمیشناختم هم گفت : منم ناصرم همسر نازگل

خیلی خوشوقتم

منم همینطور

نازگل با شیطنت نگاهی به رسا انداخت و گفت : رسا ... کلک خبریه ؟

پری بین حرفش اومد و گفت : نخیر رسا چه خبری میتونه با این خانم داشته باشه ؟ این خانم فقط ....

ولی قبل از اینکه حرفش تموم بشه رسا گفت : این خانم از دوستان خانوادگی هستن دانشگاهشون افتاده تهران فعلا من در خدمتشون هستم

از این حرفش تعجب کردم در واقع همه ی کسایی که میدونستن من کیم تعجب کرده بودن پری از عصبانیت سرخ شده بود مهران هم با لبخند موذیانه ای نگامون میکرد و اما پیمان تو فکر فرو رفته بود یهو نازگل پرسید : به سلامتی .... چه رشته ای قبول شدی ؟

رشته ای که دوست داشتمو گفتم : کامپیوتر

خوبه .... موفق باشی عزیزم

ممنون

romangram.com | @romangram_com