#کنیزک_زشت_من_پارت_56
اولا که لازم بود برای اینکه این پسره ی سیریشو واسه همیشه از اینجا ببرم هر روز حوصله ی دردسر ندارم هنوز هم میگم چندش اورترین کار دنیاست خصوصا با این کنیزک زشت باید برم یه گالن اب تو دهنم بریزم بلکه هم تمیز بشه ..... در ثانی اره از بس این کلفت خانم ادا اطوار داره یه صیغه شفاهی خوندم که محرم باشه
از این حرفاش حالم بهم خورد از خودم بیشتر بدم اومد که موقع بوسیدنش حال خوشی داشتم با نفرت نگاهش میکردم که اونم پوزخندی زد و از هم دور شدیم .......
*************
حالم خوب نبود بازم اون درد لعنتی سراغم اومده بود هر چند ماه یه بار به همچین دردی دچار میشدم از بس کمرم درد میکرد حتی نمیتونستم از جام بلند بشم دلمو گرفته بودم و روی تخت نشسته بودم هوا دیگه روشن بود و باید میرفتم حمومو برای رسا اماده میکردم از اون روز 2 هفته میگذره و ما حتی تو روی همدیگه هم نگاه نکردیم چه برسه به اینکه حرف بزنیم فقط کارای شخصیشو میکنم و از اتاقش بیرون میام اما امروز صبح از اولش دارم بد بیاری میارم میخواستم از جا بلند بشم ولی متوجه شدم روی تخت خونی شده اونقدر حالم بد بود و درمونده شده بودم که اشکم سرازیر شد و همینجور فقط گریه میکردم چون اون دوره هورمونا هم بیشتر کار میکنن فقط دوست داشتم گریه کنم که یهو در اتاق باز شد و رسا تو چارچوب در ظاهر شد و با شک نگام کرد و گفت : چته اول صبحی ؟ چرا گریه میکنی ؟
حوصله اشو نداشتم از طرفی دلم نمیخواست این گندو رو تخت ببینه خصوصا که خیلی هم حساسه گفتم : برو بابا حوصله اتو ندارم
با اخم وارد شد و گفت : یعنی چی حوصله ی منو نداری ؟ بدو برو حمومو واسم اماده کن
نمیتونم ..... امروز هیچ کاری از من نخواه که خودمو میکشم از دست همتون راحت میشم
چه مرگته تو امروز ؟
نزدیکم شده بود که یهو نگاهش به روی تخت خورد و با وحشت پرسید : چی .... چی شده ؟ چت شده ؟ این خون مال چیه ؟ کجاتو زخمی کردی ؟
برو بابا .... برو بیرون تو رو خدا
روی زانوش جلوی پام نشست و گفت : به من بگو چت شده این خون چیه ؟
حالا دیگه خجالت میکشیدم بهش بگم سرمو زیر انداختم که دستمو گرفت و وقتی متوجه سردی دستام شد گفت : چرا اینقدر بدنت سرده ؟ فشارت افتاده ؟
بازم چیزی نگفتم که نگاهی به من و نگاهی به تخت کرد و انگار که تازه متوجه شده باشه گفت : حمومو اماده میکنم بدو بیا حموم
به طرف حموم اتاق رفت و بعد از چند دقیقه برگشت و گفت : حموم اماده است میتونی پاشی یا بلندت کنم ؟
میدونستم که به هیچ عنوان با این وضع بلندم نمیکنه چون به قول خودش من الان خود میکروبم پس کم کم از جا بلند شدم ولی کمرم درد میکرد پهلوهامو گرفته بودم که یهو از جا کنده شدم تو هوا معلق بودم بغلم کرده بود سرم روی سینه اش بود و ناخوداگاه دستمو دور گردنش حلقه کردم گرم شده بودم که از خودش جدام کرد و روی سکوی حموم نشوندم و گفت : لباساتو دربیار برو تو وان
منتظر بودم بره ولی نمیرفت نگاش میکردم که گفت : خودم میخوام حمومت کنم
romangram.com | @romangram_com