#کنیزک_زشت_من_پارت_53


اما نه من و نه رسا حرفی نزدیم من سرمو زیر انداخته بودم یه جورایی ازش میترسیدم بچه پررو هر گهی دلش خواست خورد بعد میگه چرا اومدی رو کاناپه خوابیدی رسا بی توجه به مریم خانم به طرفم اومد و میخواست بازومو بگیره که بی اختیار جیغی کشیدم و ازش دور شدم و پشت مریم خانم سنگر گرفتم رسا متعجب و با چشمای گرد شده نگام میکرد و گفت : توچه مرگته ؟ چرا اینجا خوابیدی ؟ من چرا تو اتاق تو بودم ؟ روی تخت پر از میکروب تو خوابیده بودم

مریم خانم با چشمای قلمبیده به رسا و من نگاه میکرد که با صدای اهسته ای گفت : چیکار کردی رسا ؟

رسا مث ادمای منگ نگاه میکرد و گفت : هیچی بخدا ..... من که کاری نکردم

با خط و نشون نگاهش کردم بیشعور نزدیک بود بهم ..... استغفرالله بعد میگه هیچ کاری نکردم یهو به طرفم یورش برد و بازومو کشید و با خودش به طرف پله ها برد کشون کشون منو با خودش میبرد که وارد اتاقم شد و گفت : من چجوری اومدم اینجا ؟

خودت با پای بی صاحاب مونده ی خودت اومدی

اطرافشو نگاه میکرد که نگاهش به من افتاد روبروی من ایستاد و بهم خیره شده بود یهو گفت : نـــــــــه بگو که دارم اشتباه میکنم ..... من چه حماقتی کردم ؟ یه....یه چیزایی داره یادم میاد داشتی گریه میکردی .... من چیکار کردم ؟

از خجالت گرمم شده بود بیشتر بخاطر اینکه اون پشیمون بود از کارش خجالت کشیدم که یهو دو تا بازوهامو گرفت و به شدت تکونم داد و گفت: من چیکار کردم دیشب .... بهت .... بهت تجاوز کردم ؟

لبمو به دندون گزیدم و گفتم : نخیر .... فرار کردم

یه پوفی کرد و دوباره حالت مغرورش بهش دست داد و گفت : من .... من چطور تونستم پیش تو بخوابم اصلا

پوزخندی بهش زدم و گفتم : اتفاقا دیشب که داشتی له له میزدی .... میگفتی دوست نداری غیر تو کسی به من فکر کنه

اونم پوزخندی زد و گفت : عجب زر مفتی زدم .... از ادم مست چه انتظاری داری ؟

حالا منم کشته مرده ی تو نیستم

نمیخوام هم یه کنیزک زشت کشته مرده ی من باشه تازه از خدات هم باشه دیشب یه حالی بهت دادم

اونقدر عصبانی شدم از این حرفش که بی هیچ حرفی دستمو بلند کردم و یکی خوابوندم زیر گوشش صورتش به یه طرفی کج شد خودم از صدای سیلی ترسیدم ولی خودمو نباختم و با دریدگی هنوز هم نگاش میکردم سرشو برگردوند و نگام کرد ولی چیزی نگفت فقط بهم خیره شده بود که صورتشو نزدیک صورتم اورد و گفت : کنیزک زشت .... تو فقط همینی هستی که من میگم

پوزخندی بهش زدم و از کنارش دور شدم از اتاق خارج شدم و وارد سالن شدم مریم خانم با دیدنم گفت : چی شده لیلی ؟ رسا دیشب مست بود .... کاری کرده ؟

نه مریم جون مگه من میذارم ؟ دیگه محلش هم نمیذارم

romangram.com | @romangram_com