#کنیزک_زشت_من_پارت_50


همینطور نگاهم میکرد و چیزی نمیگفت پسر خوشگلی بود ولی عجیب اینجا بود که یه حس خیلی خوب بهش داشتم با خودش زمزمه کرد : فکر کردم شبیه کسی هستی .... چهره ات برام اشناست

از اشپزخونه خارج شد و منم مشغول کارام شدم دوستاش هم مث خودش عجیب بودن تا اخر شب همینطور صدای بوم بوم اهنگای مختلف تو گوشم بود همشون با هم میرقصیدن و منم از دور تماشاشون میکردم همینطور که محو رقصیدن رسا و پریا بودم یه صدایی کنار گوشم گفت : افتخار میدید خانم ؟

یه پسر که نمیشناختمش این حرفو زد که گفتم : من مستخدم هستم دخترای دیگه ای هم هستن

این چه حرفیه ؟ خب چه فرقی میکنه ؟ باعث افتخاره خانمی مث شما ......

بین حرفاش یهو صدای پیمانو شنیدم که گفت : قولشو به من داده میخواد با من برقصه

و بدون اینکه به من فرصت بده دستمو گرفت و وسط برد که اروم گفتم : من بلد نیستم واسه چی منو اوردی وسط

خب از دست اون نجاتت دادم دیگه

چه فایده .... دست تو افتادم

اوه اوه خانمو ببین .... از خدات هم باشه من خودمو دست هر دختری که نمیسپارم حالا بیا اینجا بینیم

و دستمو گرفت و روی شونه اش گذاشت و الکی الکی شروع کرد به رقصیدن به پیمان هم احساس خوبی داشتم پسر شادی بود اما رسا شخصیت مبهمی برام داشت گاهی جدی گاهی با شیطنت نمیتونستم کاراشو پیش بینی کنم اما پیمان بچه ی باحالی بود با اینکه بچه پولدار بود و خواهرش این پریای نچسب بود ولی خیلی با معرفت بود وسط داشتیم میرقصیدیم که گفت : میدونستی چشای خوشگلی داری ؟

نه والا چون از وقتی اومم رسا منو کنیزک زشت صدا میکنه فک کردم واقعا زشتم

خنده ی بلندی کرد و گفت : میزنم تو سرش بچه پررو رو .... یه پری دریایی به این خوشگلی جلوشه اونوقت بهت میگه زشت ؟ صبر کن حسابشو میرسم

نه یه وقت بروش نیاریا ... حوصله ندارم باهام لج کنه

لج نمیکنه

مشغول رقص بودیم که با چشمای عصبی و کلافه ی رسا روبرو شدم اون هم داشت با پری میرقصید که یهو ازش جدا شد و چند کلمه حرف زد و به طرف ما اومد و بین من و پیمان قرار گرفت روبه پیمان گفت : پیمان جان ایشون باید بره به کارش برسه با یکی دیگه برقص

و دستمو محکم فشار داد و با خودش کشون کشون به سمت اشپزخونه برد دستم داشت خرد میشد که بالاخره توی اشپزخونه رسیدیم با چشمای به خون نشسته نگام کرد و گفت : من باید قل و زنجیرت کنم ؟ این دیگه چه کاراییه که میکنی ؟ میخوای با من لج کنی ؟ بلدم چطور جوابتو بدما .... مگه من بهت نگفتم دلم نمیخواد دور و بر دوستام ببینمت

romangram.com | @romangram_com