#کنیزک_زشت_من_پارت_39
بهم برخورد اخه من کجام زشت بود که اینقدر میگفت زشت ؟ با شیطنت گفت : حالا بهت برنخوره کنیزک خودم .... اون کتابو بیار صیغه رو بخونم از شر این ادا و اطوارات راحت شم
به طرف جایی که اشاره میکرد رفتم و کتابی برداشتم و دستش دادم و گفتم : این صیغه فقط برای اینه که بتونم کارای شخصی شما رو انجام بدم فقط همین مثلا بتونم همین بیام تو حموم کیسه بکشم یا اینکه اگه دستم بهتون خورد مشکلی نداشته باشه فقط همین متوجه اید که
پشت چشمی نازک کرد و گفت : برو بابا کی به تو نگاه میکنه .... خیلی اعتماد به سقف داریا .... وقتی جمله ها رو گفتم بگو قبلت
باشه
هر دو روی تخت نشستیم و بعد از گفتن چند جمله عربی و گفتن قبلت من رسما بهش محرم شدم که با لبخندی گفت : چه مسخره اینجوری که همه با هم محرم میشن با چهار تا جمله که
کسایی که بخوان کاری کنن نیازی به این چهار تا جمله عربی ندارن .... کارشونو میکنن
نگاهم کرد ولی چیزی نگفت و با بیخیالی دراز کشید و گفت: حالا که دیگه میتونی بیای مشت و مال بدی ..... میخوابم بیا .... با موهام هم بازی کن میخوام بخوابم
حوله رو تا نصفه پایین اورد و منم اجبارا به طرفش رفتم دستام میلرزید ولی باید اینکارو میکردم دیگه ...... پوست سفید و صافی داشت کم کم ماساژش میدادم اونم دیگه حرفی نمیزد چند دقیقه ای گذشته بود فکر کردم خوابه میخواستم بلند شم برم که یهو دستمو کشید و بی اختیار روش افتادم سرم روی سینه اش بود احساس کردم بی نهایت گرمم شده سریع ازش جدا شدم که گفت : کجا میری ؟ گفتم با موهام بازی کن خوابم ببره
خ....خیلی خب پس حداقل اجازه بدین یه کم فاصله بگیرم
فاصله نمیخواد بگیر بخواب همین جا... با موهام هم بازی کن
دستشو دور کمرم حلقه کرد و به خودش چسبوند لبمو به دندون گزیدم از بس هیجان داشتم حتی نمیتونستم نفس بکشم صورتم چند سانتی صورت رسا بود یهو چشماشو باز کرد و میخواست یه چیزی بگه ولی دهنش بسته شد و اول با تعجب ولی کمی بعد با شیطنت نگام کرد و گفت : چیه ؟ چرا کارتو انجام نمیدی ؟
ب.... بذار برم
چرا ؟
م.....من....من نمیتونم .... میشه برم ؟
نچ .... نمیشه .... اصلا میخوام جای بالشم امروز تو رو بغل کنم خوابم ببره
لبمو گزیدم و گفتم : واسه چی منو اذیت میکنی ؟ بذار برم .... من....خب من...
romangram.com | @romangram_com