رمان کنیزک زشت من

#کنیزک_زشت_من_پارت_17


ببین عزیزم من خودم دوست داشتم که واست بگیرم

دستت درد نکنه ولی نمیخوام

خیلی خب اشکالی نداره هر وقت دیدمت بهت میدمش

من از دوستیای حضوری خوشم نمیاد همینطوری فقط میخوام گاهی با یکی حرف بزنم

باشه منم گاهی دلم میخواد حرف بزنم حرفایی که به هیشکی نمیگم پس قول بده همیشه باهام حرف بزنی

باشه همیشه

خوبه من دیگه مزاحمت نمیشم شامتو بخور و بخواب و خواب منو ببین

هم خودش خندید هم من خنده ام گرفت گفتم : من که اصلا ندیدمت چطوری خواب تو رو ببینم ؟

راست میگیا ... میخوای بگم چه شکلیم ؟

بگو

قدم 185 وزنم 80 کیلوئه خلاصه هیکل بیسته بیسته رنگ پوستم سفیده چشمام عسلیه موهام مشکیه تو چی ؟

من گندمیم چشم و ابرو مشکی قدم هم 170 وزنم هم 60 کیلوئه

اوه اوه پس با یه خانم خوشگل طرفیم ... چرا من اینقدر دوست دارم تو رو ببینم ؟

نمیدونم

اما من میدونم من سادگیتو خیلی دوست دارم اما غیر از من دیگه با کسی حرف نزن باشه ؟

خنده ام گرفته بود یه جورایی انگار داشت حسادت میکرد گفتم : باشه بابا کیو دارم که باهاش حرف بزنم ؟

romangram.com | @romangram_com