رمان کنیزک زشت من

#کنیزک_زشت_من_پارت_14


رسا : خیلی خب حالا اینقدر احساس به خرج نده باور میکنم و اما سوالاتی که پرسیدی هم یکی یکی جواب میدم .... من اسمم رساست 31 سالمه .... زن ندارم ... ولی کشته و مرده تا دلت بخواد دارم .. خواهر و برادری هم ندارم .... یه شرکت بازرگانی دارم که درامدش ای بدک نیس میتونه خرج کشته مرده هامو بده .... شکلک خنده .... و اینکه دیوونه شدم و هر روز دارم با تو چت میکنم .... خودمم هنوز نمیفهمم چرا

لیلی : خب اگه پشیمونی دیگه حرف نزن

رسا : نه ولی نمیدونم چرا دلم میخواد ببینمت

لیلی : تو برو همون کشته مرده هاتو ببین

رسا : آی آی داری حسودی میکنی

لیلی : نخیرم حسودی نمیکنم من چیکاره ام که حسودی کنم ؟

رسا : نمیدونم .... حداقل بذار با هم حرف بزنیم صداتو بشنوم

لیلی : من شماره ای ندارم

رسا : الان بچه های 5 ساله هم موبایل دارن میخوای بگی تو نداری ؟

لیلی : چرا ولی خراب شد دیگه نخریدم ولی موبایل مرجان هست

رسا : مرجان کیه

لیلی : مرجان دختر همسایمونه دیگه

رسا : باشه پس شماره اتو بده بهت زنگ بزنم

لیلی : 0937517....

رسا : کی بهت زنگ بزنم ؟

لیلی : نمیدونم .... الان که مرجان خونه نیس موبایلش هم همراهشه

romangram.com | @romangram_com