#کنیزک_زشت_من_پارت_13
لیلی : مامانم مریضه
رسا : چشه ؟
لیلی : نمیدونم نمیاد دکتر
رسا : خب به زور ببرش
لیلی : راستش مشکل سر پولشه میگه پول نداره
رسا : چقدر میخوای ؟
لیلی : نمیدونم ولی چند روز پیش خون بالا اورد
چند لحظه هیچ پیامی نیومد تا اینکه گفت : شماره حسابتو بگو برات پول بریزم
نمیدونم چرا عصبانی شدم به جای اینکه خوشحال بشم گفتم : نخیر لازم نکرده یه غریبه بهم صدقه بده خودم یه جوری پولشو جور میکنم
بعد از چند لحظه یه پیام اومد : چطور میتونی کامپیوتر و اینترنت داشته باشی ولی نمیتونی پول یه دکتر داشته باشی ؟
نمیدونستم چطور باید براش توضیح بدم ولی یه جورایی دلم نمیخواست در موردم بد فکر کنه واسه همین مجبور شدم وضع زندگی خودمو تا حدودی براش بگم :
لیلی : خیلی خب پس مجبورم کاملا وضع زندگیمونو برات بگم .... من تو یه خونه زندگی میکنم که 4 تا همسایه ایم و هر کدوم تو یه اتاقش زندگی میکنیم و این کامپیوتری که من الان دارم باهاش با تو حرف میزنم مال دختر صاحبخونه اس که اونا هم توی یکی از همین اتاقا زندگی میکنن
رسا : شکلک عصبانی .... تو فکر کردی من خرم که این چیزا رو باور کنم ؟ اصلا همچین چیزی رو نمیتونم باور کنم
لیلی : باور نکن برام مهم نیست .... مهم بدبختیامه که توش دارم دست و پا میزنم
رسا : اخه یعنی چی ؟ مگه هنوز هم کسی تا این حد زیر فقر هست ؟
لیلی : اره ... هست ... من نمیدونم تو کی هستی یا چیکاره ای یا زن داری یا نداری یا پولداری یا نیستی فقط دلم خواست حرفایی رو که هیچوقت نزدم به یکی بگم برام هم مهم نیس تو باور کنی یا نه
romangram.com | @romangram_com