#کنیزک_زشت_من_پارت_119


چه سوالی ؟

تو واقعا صی....صیغه ی رسا بودی ؟

خب ...خب فقط برای این بود که من اگه میرم تو اتاقش یا کارای شخصیشو میکنم ایراد نداشته باشه فقط همین

مهران : یعنی اتفاقی نیفتاده دیگه

از خجالت گرم شدم و اروم گفتم : خب معلومه که نه

پدر : شما دو تا چرا دختر منو اذیت میکنین ؟ بابا جون اصلا جواب این دو تا رو نده فقط با من حرف بزن

لبخندی به روش زدم که مادر گفت : نه بخدا من منظور بدی نداشتم فقط میخواستم بدونم همین

خانم حالا چرا میترسی .... دخترمون فهمیده تر از این حرفاست ناراحت نمیشه مگه نه بابا جون ؟

بله .... باور کنین ناراحت نشدم

همش تقصیر منه که تو توی فقر و بدبختی بزرگ شدی .... تو لیاقتت خیلی بیشتر از این حرفا بود

نه مامان جون .... شاید این شرایط برای من لازم بود وگرنه مث پری لوس بار میومدم

مادر در حالی که با چشمای اشمکی نگام میکرد گفت : یه بار دیگه بگو

چیو ؟

مامان

لبخندی بهش زدم و گفتم : شما مامان خوب منی .... من میدونم که شما چه احساسی داشتین و هیچوقت شما رو سرزنش نمیکنم

مادر بغلم کرد که مهران گفت : من مطمئنم اگه پیش ما هم بزرگ میشدی بازم به لوسی پری نبودی

romangram.com | @romangram_com