#کنیزک_زشت_من_پارت_108
احساس میکردم سرم گیج میره به طرف اتاقم رفتم مانتومو تنم کردم و از اتاق خارج شدم از پله ها که پایین میومدم با رسا روبرو شدم که داشت با ناهید جون حرف میزد وقتی نزدیکشون شدم ناهید خانم بغلم کرد و گفت : لیلی بهم سر بزن باشه ؟ .... خودمم میام ولی تو هم بیا باشه ؟
باشه ناهید جون .... حتما میام مطمئن باشید از طرف من از بقیه هم خدافظی کنید کسی حواسش نیس
باشه عزیزم .... اما رسا عجله کردی .... خب میموندی اخر شب میرفتین
نه دیگه ناهید جون کم کم باید بریم
رسا یادت نره چی گفتم .... به مادرت یه زنگ بزن گناه داره
ناهید خانم اون زن تو زندگی من هیچ جایی نداره .... خداحافظ
رسا با عجله رفت بیرون منم یه خداحافظی هول هولکی کردم و رفتم وقتی وارد ماشین شدم و به سرعت حرکت کرد اونقدر سرعتش زیاد بود که سرم داشت گیج میرفت خودمم حالم خوب نبود گرمم شده بود یه نگاهی بهش کردم با اخم های درهم جلوشو نگاه میکرد و داشت رانندگی میکرد اصلا نهمیدم کی رسیدیم از ماشی پیاده شد منم دنبال اون پیاده شدم نمیتونستم درست راه برم صداش کردم :هو... کجااااااااا مِیـــــــــــری ؟ منم ببر
وااااای .... از دست تو چیکار کنم ؟ این کوفت و زهرمار دیگه چی بود خوردی ... همش داری پرت و پلا میگی
مـــــــن که چیزی نگفتم ؟
دستشو دور شونه ام انداخت و کمکم کرد راه برم ولی از بوی عطرش خیلی خوشم اومده بود سرمو بردم روی سینه اش و لباسشو بو میکردم که گفت : چته ؟ چرا اینقدر منو بو میکنی
در اون لحظه واقعا نمیدونستم دارم چیکار میکنم ناخوداگاه گفتم : بغلم کن
چی ؟
بغلم کن دیگه .... خیلی بدی .... فقط پری رو بغل میکنی ؟ پس من چی ؟
من کی پری رو بغل کردم ؟ توهم زدیا
خودمو ازش اویزون کردم که گفت : خیلی خب بابا بغلت میکنم نه اینکه خیلی هم سبک وزنی .... بیا بابا
تو هوا معلق بودم چشمام خمار شده بود نمیدونستم این دیگه چه حالیه از بس گرمم بود روسریمو انداختم و دکمه های مانتوم هم باز میکردم که گفت : چیکار میکنی تو ؟
romangram.com | @romangram_com