#کلاغ_پر_گنجشک_پر_پارت_9
همینه دیگه آدم با دهاتی جماعت دمغور بشه و ازشون دختربگیره بایدم اوضاع مون بشه این!
بادستش به من ِ مبهوت و خرده پا دامن زد که ابروهام چفت هم شدند و تا خواستم جواب دندان شکنی تحویلش بدهم جلویمان سینی حاوی یک بشقاب شیرینی تَر و شربت آلبالو و عسل ناب ِ گیلان قرار گرفت.
چشم هایم درحدقه چرخید و مظلوم وار به مادرم خیره شدم که با نگاه غمگینی لب زدسکوت کنم و حرفی نزنم.
این بارهم بخاطر گل رویت می گذرم و خدا را واسطه قرار می دهم که تکرار این حقارت با جانم مواخذه کنم.
دخترک قرمز پوش وقتی دید صامتم خود دست راست کرد و با لبخندبزرگی یک شیرینی به دست من و یکی دیگر به دست یاشار می دهد و با زدن دست هایش همه را ساکت می کند و باخنده می گوید:
خب، خب ازهرچی بگذریم از شیرینی خورون ِ عروس ودامامون نمی گذریم...
نگاهی به من ِ نامیزون انداخت: ارغوان جان اول شما شیرینی رو به دهن آقاداماد بده.
دست هایم می لرزیدند و تنم گُر گرفته بود ازشرم وحیا.
آب دهان نداشتم رو بلعیدم و شیرینی رو آرام به دهان یاشار نزدیک کردم.
پوزخندی زد و بی توجه به چهره کبودشده از شرمم و گلگونم دهانش را تا انتها باز می کند به طوری که تمام دندان های آسیاب وسفیدش مشخص می شود و مچ دستم را محکم می فشارد و به سمت دهانش سوق می دهد.
تمام تنم می شود حواس برای آنکه نلرزم و باز برایش طعنه ای برای خود نخرم تا سوژه یک تاز، تازه به دوران رسیده نشوم.
نوک انگشتم را مکیدنگاهی نافذ و سنگین حوالم کرد که ناخودآگاه دستم را باضرب ولی آرام کشیدم و زیرلب زمزمه ای نثارش کردم؛
- فکرنکن توشدی همه کسم،
پاش بیفته زمین وزمان رو بهم می دوزم ولی نزارم حرمتم با افکارنامناسبت ریشه کند بشه.
نوچی نوچی کرد و لب هایش را به لاله گوشم رساند و نفس داغش را فوت کرد:
اوم، آروم بنظر می اومدی ولی حالا واسم دندون تیز می کنی...
مکثی که کرد التهابم رو بیشتر کرد و گرمای تنم را افزون تر.
romangram.com | @romangram_com