#کلاغ_پر_گنجشک_پر_پارت_32
گویی حوصله اش را سر می برم مچ دستم را پیچ می دهد و با یک حرکت روی میز سر می دهد و با صدای ترق بدنم با کف سرد میز چشم هایم درشت می شود.
چه می خواست!
نیشخندی می زند و دو دکمه پیراهنش را باز می کند سینه پر مویش نمایان می شود.
با حالت تهوعی خود را عقب می کشم که با دست بزرگش این بار مچ پایم را می گیرد.
با آن یکی دستش نوازش وار از صورتم می سُراند تا به قفسه سینم می رسد.
با گرفتن بالا تنم نفسم به یغما می رود و جیغ در نطقه خفه می شود وقتی با حرص و ولع مشغول می شود و مجال نفس کشیدن هم نمی دهد.
چنگ زدنش و فشار زیادش دردم را می افزاید و تا ازم فاصله می گیرد می خواهم جیغ بلندی بکشم که دستش را با خط و نشان بالا می برد.
_ صدات در بیاد کارت و یک سره کردم.
هق هقم از ناله جگرسوزم بالا بود که این بار به جان تنم هجوم می برد و لب هایم می لرزد از ترس و نمی دانم وحشی بازیش برای چیست که صدای مبهوت مادرش و نگاه دزدیده وشرمزده ام را زیر می افکنم.
ریلکس از رویم بلند می شود و با حرص می غرد.
_ چیه زنمه!
دوست دارم باهاش راحت باشم اما این اُموله و هیچی نمی فهمه از نیاز مِرد!
این بار حق به جانب خودش را به کابینت تکیه می زند و به منی که با هق هق لباسم را جمع و جور می کنم تشر می زند.
_ صدبار گفتم واسم یک دخترامروزی بگیر نه اینکه مثل این نفهم!
من زن می خوام نه بچه که دائم گریه کنه.
ببین مامان اگه قراره اینطوری اوقاتم و تلخ کنه من نمی خوام ببرش پیش مامانش تا ترشی بندازه.
از نظر من این ازدواج کنسله!
romangram.com | @romangram_com