رمان کلکل شش نفره

#کلکل_شش_نفره__پارت_65


_ اوووف بسه دیگه از وقتی دانشگاه تموم شده و این شرکت کوفتی رو زدیم عین خر داریم کار میکنیم تو کیش که نمیشه کار کرد باید رفت دور دور.

اصن امشب کارو بار تعطیله میریم بیرون.

امیر_نه

امین_امیر داداش .متین راست میگه هااا، از اون موقع نشده یه بار مثه آدم حال کنیم ، همش پشت بنده هم کار کار

امیر_واسه پروژه هامون اومدیماااا کارتونو بکنین تموم شد بیرونم میریم

_جون داداش ساز نا سازگار نزن دیگه،

پاشو بزار یه خوشی بگذرونیم، امروز از اولش که درست و حسابی کار نکردیم تا آخرشم دیگه کار خاصی نکنیم‌. خودم فردا تمومش میکنم پاشو.

امین_اره دیگه متین تمومش میکنه

متین_غلط کردی حالا من یه لفظی اومدم این چه جدی میگیره

امیر_خیلخب پس فقط همین امشب

امین_ایولا داداش امیر همینه بیخیال بابا دنیا دو روزه دیگه.

_کجا بریم حالا؟

امین_حالا حاضر شین تو ماشین تصمیم میگیریم

سه تایی بلندشدیم و رفتیم که حاضر شیم من یه شلوار خاکستری با تیشرت جذب سفید ست کردم

امین هم که طبق معمول سرتاپا مشکی

امیر هم دست کمی از امین نداشت.

کلا این دو تا زدن تو فاز مشکی بیخیالم نمیشن باو مثل اقا متین شیک پوش باشییین

romangram.com | @romangram_com