#کلکل_شش_نفره__پارت_102


ارمینا_خسیسه بدبخت یکی خریدی واسه دوتامون؟؟؟



_نه بابا اینا این یکیشم اینجاست.

ارام_عههه ایول دستت درد نکنه فقط این چرا اینقد بزرگه؟

ارمینا_این نره غولا رو چجوری ببریم تهران؟؟؟؟

_یکاری میکنیم دیگه حالا

ارام_ارمینا بیا اون دستبند و گوشواره ای که خریدیو بگیر با خریدای من قاطی نشه

ترانه_عههه مگه چی خریدین شما؟؟؟ ببینم ببینم

تا اینو گفتم ارام یه ساک پر بدلیجاتو خالی کرد روم

و با ذوق شروع کرد دونه به دونه شو نشونم داد.

این وسط ارمینا یکم تو خودش بود و منم زیرچشی میپاییدمش

یکم که گذشت ارام رفت خوابید ولی من و ارمینا هنوز نشسته بودیم.

بهش نزدیک شدم و کنارش نشستم.

_ارمینا؟ چیزی شده؟

ارمینا خیلی مغرور بود و حرفاشو به کسی نمیزد ، حتی تو بدترین شرایطشم یه قطره اشک نمیریخت و عوضش همه رو میریخت تو خودش.

ارمینا_نه ، براچی؟

_احساس میکنم گرفته ای ، نمیخوای با من حرف بزنی؟

romangram.com | @romangram_com