#کلکل_شش_نفره__پارت_100


ترانه_واااااییی، اینارووو ببینین چقد نازن خیلی خوشگلن، اینارو خریدم بزنم به دیوار اتاقم ، واسه شمام یه عروسک خریدم.

ارام_هیسسس دختر یواش ، نیشتو ببند زشته . خر ذوقی هم حدی داره باو

+خانوم بفرمایید از تو انباری آوردم براتون.

ترانه تا اینو شنید رفت طرف مغازه،

و یکم بعد با یه خرس خیلی بزرگ و به قول خودش شاسخین که فک میکنم سه تا دیگه هم داشت اومد بیرون

این یکی دیگه تو بسته بندی نبود، ترانه گرفته بود تو دستاشو ، دستای خرسه رو تکون میداد.

ترانه_وااایی آقا خرسه بالاخره پیدات کردم ، بیا بریم به خاله ها نشونت بدم .

_ارام من که میگم این دکتر لازمه.

ارام_ نه دیگه کار از دکتر گذشته، من که امیدی بهش ندارم.

ترانه_وایی خرس به این نازی ، بیشعورا

_بیخیال بابا بریم من ببینم میتونم عطرمو پیدا کنم

پاساژ رو زیر و رو کردیم و بالاخره تونستیم عطر blvgari رو پیدا کنیم.



من یه تاپ و شلوارک ست صورتی فسفری خریدم و ترانه یه شلوار سفید برای خودش خرید که انشاالله شلوار ما رو پس بده ارامم یه شال صورمه ای خرید.

ساعت نزدیکای دوازده و نیم بود که از اخرین پاساژ اومدیم بیرون

رفتیم سمت ماشینو من نشستم پشت فرمون.

ترانه_ ارمینا جونم صندوقو بزن.

romangram.com | @romangram_com