#جورچین_پارت_90
شانه ای لاقید بالا انداخته و بازوی کوروش را چسبید:
- من چه بدونم.
حرصی از زبان دراز محیا و بی خیالیش از طرفی سرخود بودن مه گلی که هیچ ام حسابش نکرده حتی به عنوان پسرعمه بودنش اما به این حال پالتوی مشکی رنگش را برداشته با غیظ و تند از رستوران خارج شد.
کوروش با نفس زدن و اخم های درهم، پشت سر آرتا داد بلندی کشید:
- صبرکن ببینم کجا می ری...
تا که می خواست به دنبالش راه بیافتد، محیا زیرکانه دستانش را دور کمرپهن ومردانه اش حلقه و محکم در آغوشش میگیرد:
- کجا می ری؟ ولش کن، اونا چه بخوای چه نخوای فامیل هماند و هم ناف بریده هم! پس تو دخالت نکن؛ این رو از منی که هم دوست مه گلم هم فامیلش دارم بهت می گم، تو مسائل خانوادگی شون دخالت نکنی برات بهتره چون ممکنه همین آرتاخان ازت به جرم دخالت توی زندگی نامزدش شکایت کنه!
وجود گرم و لحن منطقی وقاطع محیا عرضه را برای او تنگ و دشوار کرده بود. خودش می دانست زیادروی کرده اما پای مه گل که وسط می آمد نمی توانست بی تفاوت این دوست بچگی اش شود و...
- کوروش جان...؟
در این بلبشو لحن اغوا وگیرای محیا را کم داشت که تمام هورمن های مردانه اش را زیر و رو کند. زیرلب با حرص پلک زنان پچمی زند:
- پدرسوخته!
قهقه آرام و طناز محیا کنار گوشش بلند می شود او از خنده محیایش حظ و در آسمان ها سیر می کند. بی تفاوت روی تخت نشسته وبرای خودشان سفارش دست دلبازانه ای می دهند، پاک مه گل وآرتا را فراموش و از یاد برده اند!
آرتا نگران با غیظ قدم های سنگین بر می داشت، پالتویش را بی حوصله باحرص به تن می کند به سرعت قدم هایش می افزاید تا مه گل را پیدا و با او ناگفته هایش را هرچند تلخ هرچند ترسناک از بیم عاقبتش بزند.
نفس های گرمش در هوای سرد مثل "هآه" می بود، بخار خارج شده از دهانش به هوا می رود. دستکش های چرم اش را بیرون کشیده و لای انگشتانش می فرستد همزمان از روی کلوخ و سنگ ریزها رد می شود. صدای خش و برخورد پاشنه کفشش با سنگ ریزها و لغزندگی سطح زمین نگرانش می کند که نکند مه گل خدای نکرده سُر بخورد و...
قلبش برای لحظه ای استوپ می کند، رنگش از کبودی به سرخی و از سرخی به ارغوانی تغییر جهت می دهد. رگ های گردن و شقیقه اش متورم و برجسته محکم نبض می زد، چیزی تا جنون فاصله ای نداشت که مه گل در آغوش مرد غریبه ای درحال لبخندزدن مییابد، وجود مردانه اش قصد طغیان و یک لت وکوب جانانه را میطلبد.
romangram.com | @romangram_com