#جورچین_پارت_22
- ای خواهر، من اگه قیافه و هیکل تورو داشتم حتما بازیگر معروف می شدم یا نه مدل می شدم... اصلا استاد تو اجازه می ده به منم، بیام و تعلیم ببینم تا باربی بشم؟
مه گل نیم نگاه اجمالی به او می اندازد:
- تو که هیکلت از منم بهتره، تازه هرچی می خوری چاق هم نمی شی مثل من...دیگه گیرت چیه؟
درضمن خودت نخواستی بیای تو تیم والیبالیست ها...
همش می گفتی سخته و نمی تونی... حالا چیشده بفکرش افتادی؟
محیا لبخند خبیثانه ای زد با نیشخند پهنی گونه مه گل را نرم کشید:
- خواهرجان، منو چه به والیبال و اینا... بعدش من عشق گیتار آواز و بازیگری دارم، این چه ربطی به خوردن و نخوردن داره... هوم؟
مه گل با آرامش ذاتی اش پلک می بندد:
- وقتی هرچی می فرستی تو خندقَت خب معلومه که استعدادشم داری!
نوچ آرام وشیطنت آمیز محیا با انداختن دست پشت ِ گردن مه گل و طرف لاله گوشش؛ با لحن شور انگیزی نجوا زد:
- این تن بمیره، تو که ردیفی.. اصلا تو با کاترینا کیف خودمون فرقی نداری، اون چالگونه داره تو غنچه می خنددی! حالا بدون چالم قبولت داریم!
مهم خوشگلی و اندامت که ردیفه.
لب روی هم فشرود، نگاه براق اش را به محیا همیشه سرخوش سُراند:
romangram.com | @romangram_com