#جنون_انتقام_پارت_38
کشید طرؾ مامان وفرارازبابایی که مدام به دنبال خواهر گم شده اش بودوبااین کنکاش زندگی خودش رو به نابودی کشیده بودپس جرمت دوتاست آرام خانم قتل
مادرم که کار پدرت بودوآوارگی پدرم که بخاطر مادرت بود خیلی به من بدهکاری خیلی.حس انتقام تو دلم یک ثانیه خاموش نمیشه.....دلم از سنگ شده وفقط
باانتقام نرم میشه.باخودم گفتم:هه....عمه ای که ندیدم وشوهرعمه ای که قاتل مادرم شد....من انتقام مادرم رو میگیرم میخوادطرفم دخترعمه باشه
یادخترخواهرپدربرای من باؼریبه فرقی نداره...تا بحال ؼریبه بوده ازاین به بعدم همینطور میمونه.اما چطور حمایت پدرم روازش بگیرم ...پدرم بااین وابستگی
مسخره دست وپام روبسته....باید چکارکنم؟؟؟؟؟؟
دراین لحظه فکری توی ذهنم جرقه زدویک لبخند خبیث مهمون لبهام شد.پدر هنوز عصبانی روبروی من نشسته بودومتفکرانه نگاهم میکرد شاید منتظر عکس
العمل من بود.خوشحال بودم از اینکه راهی برای رسیدن به اون دخترو اجرای نقشم پیدا کردم رو به پدر با سری که پایین انداخته بودم گفتم:پدرببخشید...من
واقعا اطلاع نداشتم...راست میگیدعصبانی بودم و زود قضاوت کردم....ازشما معذرت میخوام....جبران میکنم قول میدم...
به یک باره عصبانیت پدر فروکش کردوجای اون رولبخنده روی لبش پرکردواینبارباآرامش گفت:میدونستم که ازاین موضوع اطلاع نداری....تندرفتی....خیلی
عجولانه قضاوت کردی...درهرصورت کسی که باید ببخشه من نیستم دخترم آرامه....خیلی ازدستت دلخوره... بهتره ازاون عذرخواهی کنی وبراش جبران
کنی....ازدلش دربیارسامیار...از..دلش..در..بیار.
ازعصبانیت دستام رو مشت کردم پدرم چه توقعی داره من از قاتل مادرم عذر بخوام دندونام رو ازحرص روی هم فشاردادم تاآرامشم رو بدست بیارم.تودلم به
سادگی پدرم خندیدم اماباید ادامه میدادم تابه هدفم برسم خیلی سخته خیلی سخت ولی من میتونم بایدبتونم ازپسش بربیام... روبه پدرم گفتم:باشه...هرچی که
شمابگیدازاون هم عذرخواهی میکنم وازش میخوام که ببخششم سعی میکنم ازدلش دربیارم..دراولین فرصت برای عذرخواهی میام خونه..
پدربه طرفم برگشت ،کمی نگاهم کردوگفت:اون که میگی دخترعمته واسم داره..اسمش هم آرامه بهتر به اسم صداش کنی...درضمن چرااولین فرصت روخودت
بوجود نمیاری...اگر کار خاصی تو شرکت نداری همین الان بامن بیا...هم دورهم نهارمیخوریم وهم سوءتفاهم هاروبرطرؾ میکنیم.
کمی فکرکردم وبعدروبه پدرگفتم:باشه..اگر چند دقیقه اجازه بدید آماده میشم که بریم.پدردرتایید حرفم سرش روازبالا به پایین حرکت داد.ازجام بلند شدم پرونده
romangram.com | @romangram_com