#جنون_انتقام_پارت_35

میکردم.مستقیم وارداتاقم شدم.اصلا تمرکز نداشتم فکرم مشؽول بودبازدمم روباشدت بیرون دادم..پوؾ...گوشی رو برداشتم وبه منشیم گفتم:بگو پدرام

بیاداتاقم.پدرام همه کسمه،رفیق،برادر،سنگ صبوروشریک شرکت باصدای درکه به شدت باز شدازفکربیرون اومدم این پسرکلادرزدن بلدنیست.نگاهی بهش

انداختم مثل همیشه شادوبشاش، خنده ازروی لبهای این بشر پاک نمیشه انگار بزرگ ترین ؼم عالم جلوی این پسرکم میاره وخم به ابروش نمیادنمیدونم چطور

طاقت میاره،مادرش از روز تصادؾ رفته توکماوروتخت بیمارستانه،معلوم نیست چشماش بازبشه یانه؟؟؟؟بازم نیشش بازه ومیخنده چطور میتونه...اه...اه...اه..

چه بی رگه!!!با صدای پدرام بخودم اومدم.

پدرام:اهم..اهم...سلام بربداخلاق ترین داداش دنیا....به خودم امیدوار شدم یعنی انقدر جذاب ونفس گیر شدم که آقای راد نمی تونن چشم از من بگیرن؟؟؟؟؟بابا

ای ول به خودم...هه...هه..هه.

روی مبل روبروی میزم نشست وپاش رو روی پاش انداخت:امری داشتیت قربان؟؟؟؟؟؟

_سلام....چیه خبری؟؟؟؟؟شاد میزنی..ازخاله ثریاخبری شده؟؟؟

باآوردن اسم خاله ثریا اخماش توهم رفت نفسش رومحکم فوت کردبیرون وگفت.

پدرام:هنوز هیچی...وضعیتش مثل قبله...زندگی نباتی....وقتی مامان رو توحصارلوله ودستگاه میبینم دلم میترکه...نفس کم میارم وؼم عالم روسرم

آوارمیشه؟؟؟؟؟

_براهمینه خنده ازرولبت پاک نمیشه؟؟ببینم تواصلا آدمی ؼم وؼصه سرت میشه؟؟؟

پدرام اخماش روتوهم کشیدوگفت:سرم میشه ولی دلیل نمیشه بخاطرمشکلات شخصیم بادیگران بد رفتاری کنم وهمه عالم رو تواین مصیبت شریک کنم وهمش

دنبال انتقام باشم ودلم روسیاه کنم.

اخماش رو بازکردو یک لبخندخبیث روی لبش نشوند.کنایش روگرفتم فهمیدم داره بهم طعنه میزنه.دلم میخواست جوابش رو بدم اماحال وحوصله کل کل نداشتم

پس درجوابش گفتم.


romangram.com | @romangram_com