#جوجه_رنگی_من_پارت_99
آرشام:زر نزن نامزد جونت داشت مخه منومیخورد ،نه آوا خانم
آوا:أه بسه ....شما هم خفه شو
آرشام:چی زر زدی؟؟یکی خوابوندم بیخ گوشه آوا
که حس کردم یچیزی محکم کوبیده شد تو سرم و دیگه چیزی نفهمیدم...
آرتام
بادیدن آرشام روزمین،بدون هیچ حرفی رفتم سمتش و باکمک مهرداد بردیمش تو ماشین ،رفتم سمت بیمارستانی که اون نزدیکی بود..آرشام و بخودم تکیه دادم تا داخل اورژانس بردم.چن تا پرستار آقا اومدن و آرشام وروتخت گذاشتن وبردن تو اتاق اورژانس...
روصندلی نشستم که یه صدای آشنا اومد
ترنم:چیزی شده آقا ...،شما آرتامی یا آرشام؟؟
سرموبلند کردم،لبخند زدم،گفتم:ولی معلومه که تو ترنمی
ترنم:اوهوم
آرتام:منم آرتامم ،آرشام پایین تر از گوش سمته چپش رو گردنش یه خال داره
ترنم:ترمه هم گوشه ی لبش یه خال داره،فرقمون همین،راستی چیشده که اینجایید؟؟؟کله ماجرا رو براش گفتم ،،عجیب این دختر به دلم نشسته بود،بااون قیافه ی زیبای بدون آرایشش و حجابش
ترنم. رفت و فکرکنم که همه چیزوبهخواهرش ترمه گفت چون ترمه هم رفت سمت اورژانس...
آرشام
کم کم چشامو باز کردن،،سرم درد میکرد با دیدن کسی که روبروم بود از تعجب شاخ درآوردم.....
romangram.com | @romangram_com