#جوجه_رنگی_من_پارت_98
دخترابا یه عالمه آرایش و لباسایی که اسمشون لباسه....آرتامم اونوسط فقط میرقصید
توفکر بودم که صدای یه دختر منو از فکر درآورد
دختر:سلام من آوا هستم،حوصلتون سررفته؟؟
آرشام:نه بابا راحتم
دختره ی سمج خندید
آوا:اسمتو نمیگی؟؟
چه زود دختر خاله شد
آرشام:آرشام
آوا:خوشبختم آرشام جون...
میخواستم برم که یه نفر یقمو چسبید و بی مهبا مشت میزد...
فرصت دفاع هم نمیداد
جیغ جیغ این آوا هم بلند شد
آوا:بسه کیوان چه مرگته؟بخدا هیچی نمیگفت من داشتم باهاش حرف میزدم
جمعین دورمون جمع شدن و جدامون کردن آرتام رفت سمت پسره ویقشوچسبید وگفت :چه مرگته بی همه چیز؟؟؟
کیوان:آق داداشت داشت با نامزد من تیک میزد
romangram.com | @romangram_com